پدرخوانده اثر فرانسیس فورد کوپولا

The Godfather by Francis Ford Coppola

 “پدرخوانده” یک فیلم درام جنایی برنده جایزه اسکار به کارگردانی فرانسیس فورد کوپولا و محصول سال ۱۹۷۲ کمپانی آمریکایی پارامونت است. این فیلم بر اساس رمانی به همین نام از ماریو پوزو که در سال ۱۹۶۹ نوشته شده، ساخته شده است. فیلم‌نامه این اثر حاصل همکاری فرانسیس فورد کوپولا و ماریو پوزو است. “پدرخوانده” پس از فیلم “رستگاری در شائوشنک” با ۱۴۰۰۰۰۰ رأی در فهرست ۲۵۰ فیلم برتر وبگاه IMDb مقام دوم را دارد. ماجرای فیلم بین سال‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ اتفاق می‌افتد و داستان آن درباره خانواده مافیایی کورلئونه است. بازیگرانی همچون مارلون براندو، آل پاچینو، رابرت دووال، دایان کیتن و جیمز کان در این فیلم نقش‌آفرینی می‌کنند. به دلیل استقبال تماشاگران، دو سال بعد از اکران فیلم، قسمت دوم آن به نام “پدرخوانده: قسمت دوم” و در سال ۱۹۹۰ نیز قسمت سوم آن با نام “پدرخوانده: قسمت سوم” ساخته شد.

 “پدرخوانده” که شاید معروف‌ترین سه‌گانه دنیای سینماست، بخش بزرگی از موفقیت خود را وام‌دار بازی بی‌نظیر بازیگران شهیرش است. نقش‌های اصلی این سه‌گانه با بازی‌های براندو، آل پاچینو و دنیرو، کرکترهایی به‌یادماندنی را در ذهن‌ها به‌جای گذاشته‌اند. براندو با سبک بازیگری پر از ظرافت‌های شخصیتی، حرکات ساده و بازی سیال، در کنار پاچینوی جوان در نقش مایکل با تناقض‌های شخصیتی و سبک بازی منقطع و روان دنیرو، بی‌شک تأثیرگذار و موفق عمل کرده‌اند. این بازی‌ها تا آنجا موفق بوده که تبهکارانی که فیلم حول آن‌ها شکل‌گرفته، نه‌تنها سیاه نیستند، بلکه بیننده آن‌ها را دوست دارد و جنایت‌هایشان را تا حدی کم‌رنگ می‌بیند تا وقتی که سناریو به طور مشخص بر آن جنایت‌ها تمرکز می‌کند. در سناریو نیز به‌خاطر تأکیدی که بر مسئله خانواده گذاشته می‌شود، مخاطب رنگ روشن‌تری به چهره کرکترهای منفی می‌ریزد.

 همان‌طور که خود کاپولا نیز بعداً اعتراف کرد، کاش تنها بخش اول فیلم را می‌ساخت، در عمل هیچ‌یک از دو بخش بعدی “پدرخوانده” نتوانست به‌اندازه بخش اول موفق باشد. بخش بزرگی از این موفقیت به روایت قدرتمند و منسجم سناریوی بخش اول برمی‌گردد. موفقیت‌های دو بخش بعدی نیز مرهون تکنیک‌های ظریف و فراوان کاپولاست. در سناریو دو بخش بعدی، پیوستگی و انسجام قسمت اول وجود ندارد و روایت‌ها دچار سکته‌های ساختاری و روایتی می‌شوند. ریتم گاه بسیار تند و گاه بسیار کند است و این امر تا حدی سبب سرگیجه مخاطب می‌شود. قسمت اول اما بسیار روشن، منسجم و قدرتمند است. کاپولا هنر کارگردانی‌اش را در این اثر به‌حداعلا رسانده است. میزانسن‌های این اثر به‌گونه‌ای چیده شده که مخاطب نتواند برای هر بخش هویت جداگانه‌ای در نظر بگیرد. در واقع، در فضایی سیال، کاپولا میزانسن‌ها را در قالب روایت به هم می‌ریزد. لوکیشن‌ها تکراری‌اند، اما با نوسانات دکوپاژ و ریتم، مخاطب دچار خستگی و تکرار نمی‌شود.

 در زاویه دید، کاپولا عمدتاً دوربین را در نقش سوم‌شخص قرار می‌دهد و مخاطب را به‌عنوان بخشی از اثر به قضاوت آنچه رخ می‌دهد می‌کشاند. این قضاوت اما بسیار مردانه است. عملاً فیلم “پدرخوانده” اثری است با رویکردی کاملاً مردانه که دنیای زنان را تحت سیطره و بازی‌های قدرت‌مدارانه‌ی خود تحت‌الشعاع قرار داده است. زنان یا وسیله و بهانهٔ دعوای مردان هستند (کتک‌خوردن دختر دون توسط شوهر و کشته‌شدن سانی در راه خانهٔ خواهر)، یا قربانی مطامع کوتاه‌مدت مردان می‌شوند (کشته‌شدن همسر مایکل آپولونیا دختر سیسیلی)، و یا خانه‌دار و آشپز قابلی هستند در دنیای هراس‌آلود و آکنده از دروغ آفریده مردان که حق اعتراض و پرسش ندارند و تنها باید سکوت اختیار کنند (کِی زن مایکل در آخرین سکانس با دروغ مسلم مایکل آرام می‌گیرد). رنگ قالب صحنه‌ها تیره و قهوه‌ای سوخته است که تداعی‌کننده سبک معماری و ترکیب رنگ مکتب گوتیک است. مردان در اتاق‌های تاریک و با پنجره‌های پوشیده به رتق‌وفتق امور می‌پردازند و توطئه‌چینی‌ها و تعاملاتشان را شکل می‌دهند. از این منظر، این فیلم نگاهی تک‌جنسیتی به موضوع مافیای سیسیلی دارد و جز در بخش‌هایی از “پدرخوانده ۳”، نقش تأثیرگذار یا قابل‌توجهی از حضور زنان در این فیلم وجود ندارد.

 کاپولا اما شخصیت‌های مردانه‌اش را بسیار خاکستری آفریده است. او از سیاه‌نمایی جنایی پرهیز کرده و نگاهی واقعی به دنیای آدم‌ها از هر قشری دارد. این را می‌توان در کلوزآپ‌هایش از درماندگی پدرخوانده‌ها نیز به‌راحتی دریافت. کاپولا همان‌قدر که از جنایات آن‌ها متنفر است، برای آن‌ها نیز نگاهی دلسوزانه دارد. کاپولا برای به‌انجام‌رساندن این اثر و موفقیتش به هیچ نکته‌ای غفلت نورزید و تلاشی را مغفول نگذاشت؛ حتی از سورپرایز کردن بازیگرانش برای ضبط واکنش ترس واقعی‌شان در مواجهه با سر بریده شده واقعی اسب به‌جای استفاده از ماکت!

 فیلم “پدرخوانده” همچنین با بهره‌گیری از تکنیک‌های سینمایی پیشرفته، توانسته است فضایی مرموز و تعلیق آمیز خلق کند. موسیقی متن فیلم که توسط نینو روتا ساخته شده است، با استفاده از ترکیبی از سازهای زهی و بادی، حس وحشت و نگرانی را به‌خوبی القا می‌کند. صداگذاری دقیق و استفاده از افکت‌های صوتی، فضایی واقع‌گرایانه و ترسناک ایجاد کرده که تأثیر فیلم را بر بیننده دوچندان می‌کند.

 در سکانس‌های مختلف، ردپای یک سینماگر مسلط و جزئی‌نگر نسبت به میزانسن، مونتاژ، حرکت حساب‌شده دوربین و نورپردازی به‌خوبی مشهود است. در سکانس پایانی که کلاریس به سراغ بوفالوبیل آدم‌خوار می‌رود، اگر نگوییم کاملاً بی‌نظیر، لااقل باید اذعان کرد که در نوع خود بسیار کم‌نظیر است. در این سکانس، دمی برای خلق وحشت و تعلیق از فضا و عناصر موجود در صحنه استادانه بهره می‌برد. حرکات کلاریس که آموزش‌های لازم را دیده است، درحالی‌که اسلحه در دست دارد، در تعقیب قاتل و در آن محل متروک و به‌ویژه در تاریکی، بسیار تماشایی و نفس‌گیر است. به پرواز درآمدن پروانه سیاه‌رنگ در محل زندگی قاتل، وهم و تردید تبهکاری او را برای مخاطب به واقعیت تبدیل می‌کند. کلوزآپ‌هایی که دمی از کاراکترهایش برای رساندن حس می‌بندد، در زاویه بسیار درخشانی قرار دارند. استفاده زبردستانه کارگردان از نور و صدا در پرداخت لوکیشن و تنظیم میزانسن‌ها سبب شده تا حس ترس و اضطراب در تمام سکانس‌های فیلم حضور داشته باشد و مخاطب در سایه‌روشن میزانسن‌ها، هر لحظه در انتظار فاجعه‌ای باشد.

 در نهایت، فیلم “پدرخوانده” به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین آثار سینمایی در تاریخ، توانسته است جایگاه ویژه‌ای پیدا کند. این فیلم با استفاده از بازیگری برجسته، کارگردانی هنرمندانه و تکنیک‌های سینمایی پیشرفته، تجربه‌ای بی‌نظیر را برای مخاطبان فراهم کرده و به یکی از ماندگارترین آثار سینما تبدیل شده است.

فقط به آفرینش اثر فکر کنید.

ما آثارِ شما را با بهترین شکلِ ممکن، به جهان معرفی می‌کنیم.

هنرتان را بین‌المللی کنید

راه‌های
ارتباطی

آرمیکمشاهده نوشته ها

Avatar for آرمیک

مشاورِ هنری شما.پخش و فروشِ آثارِ هنری در فستیوال‌ها و نمایشگاه‌های بین‌المللی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *