پاملا یک داستان عامهپسندانه تعبیر میشود که باهدف اقناع مخاطبان و ایجاد محصولی پر مخاطب نوشته شد. به همین سبب پاملا یک داستان مولتی ژانر تعریف میشود. شاید چیزی که پاملا را در میان داستانهای قرن ۱۸ خاص میکند، نوع روایت آن است. انتخاب روایت نامهنگارانه برای داستان سبب میشود که مخاطب اندکی از وقایع دور شود این موضوع در قیاس با رئالیسم قرن ۱۸ اندکی تفاوت ایجاد میکند چرا که رئالیسم سعی داشت خود را تا آنجا که ممکن است به واقعیت نزدیک میکند؛ اما نامهنگاری از آن دور میشود. این موضوع جا را برای ایجاد روایت غیرقابلاتکا باز میکند. حسی که در خلال این نامهها به مخاطب منتقل میشود نگرانی پدر و حس هدایتگرانه او برای دختر است.
پاملا تا حد زیادی از ادبیات نجبا فاصله میگیرد و خود را به یک رندنامه (Picaresque) دخترانه نزدیک میکند، رواج این نوع ژانر پیکارسک در ادبیات قرن ۱۸ و ۱۹ امر رایجی بود. در قرن ۱۹ ادبیات انگلستان گرایش زیادی به روایتگری زندگی کسانی پیدا کرد که فقری شرافتمندانه را با خود حمل میکنند. اما این صاحبان فقر شرافتمندانه خود نیز در جستجوی جهشی طبقاتی هستند و رستگاری اینان با همان جهش طبقاتی است. این ویژگی که در داستانهایی مثل بینوایان یا الیور توییست به چشم میخورد به پاملا نیز سرایت پیدا کرده است. در فضای داستانی نویسنده صرفاً به تقسیم جامعه انگلیس به ثروتمند و فقیر اکتفا نکرده است.
او خود ثروت و فقر را نیز به انواع مختلفی تقسیم کرده است. پدر پاملا همواره اصرار بر این دارد که آنها با سایران فقیران فرق دارند و در میان فقیرانی بهحساب میآیند که زمانی ثروتی داشتند. این موضوع نوعی از غرور و اصالت را در پاملا ایجاد میکند. پاملا پیش خدمت است؛ اما عزتنفس وی باعث ایجاد چیزی به نام عفت در وی میگردد.
داستان کاملاً فضای یک رئالیسم طبقاتی را نشان میدهد. یک نظام سلسلهمراتبی طبقاتی اما برای جامعه شهری انگلیس قرن ۱۹ که خود این نظام طبقاتی تفاوت اساسی با دوران فئودالیسم دارد. صاحبکار پاملا طبقه دیگری از انگلیس را نمایندگی میکند، او نماینده ثروتمندان تازه به دوران رسیده است.
نکته مهم در پاملا دیدن رستگاری در دل عفت است. داستان جدا از آنکه داستان مذهبی بهحساب نمیآید و اساساً الگویهای قرونوسطایی برای تبلیغ دین را ندارد. اما همین شیوه را ادامه میدهد.
داستان از حیث اخلاقی شبیه به نمایشنامه آدمیزاد که شاخصترین نمایش قرونوسطایی است میشود و سرنوشت پاملا بر عکس دونژوان میشود.
در واقع دونژوان میبایست به کیفر گناهانش گرفتار شود و میشود جدا از اینکه تا چه میزان رابطه علت معلولی داستان او را به این سمت هدایت کند. پاملا نیز میبایست پاداش خود را بگیرد.
از سوی ریچاردسون عفت یا به نوعی دیگر پاکدامنی یک عمل مثبت و مستحق ستایش تعبیر میشود. داستان پاملا از حیث دیگری به اما شباهت دارد. در داستان تنها راه خوشبختی و سعادت زن یک ازدواج مناسب و یافتن همسری مناسب است. همین دلیل است که این را در بین رمانهای رستگارانه و با پایانی رستگارانه تعبیر میکند. استفاده از جذابیتهای زنانه یکی از راههای پیشرفت طبقاتی در رمان تعریف میشود. اما پاملا به پیشرفت طبقاتی از حیث غیراخلاقی تن نمیدهد و حتی یک گام جلوتر نیز میگذارد و مدعی میشود که حفظ کرامت فرد و نه گفتن به فردی که از نظر جایگاه اجتماعی بالاتر است سبب حفظ موقعیت و جایگاه وی میشود و پاملا رستگاری را از این طریق به دست میآورد.
فقط به آفرینش اثر فکر کنید.
ما آثارِ شما را با بهترین شکلِ ممکن، به جهان معرفی میکنیم.
بدون دیدگاه