جوزف کسوت متولد سال 1945 در اوهایو آمریکا، یک هنرمند تجربی مفهومگراست که از میانه دهه 1960 بهعنوان یکی از هنرمندان آوانگارد کانسپچوآل بشمار میرود که آثارش را در میان زبان و تصویر، انتزاع و واقعیت رقم میزند. او هم مانند سایر مفهومگرایان، ایده و کانسپت را مقدم بر زیباییشناختی و متریال میداند و در باب یافتن معناهای مجرد از اشیا، یافتن ماهیت واقعی و تحلیل زبانی مفاهیم است. کسوت در کنار هنرمندانی مانند هین داربوون و لارنس وینر، به جایگاه ارزشی زبان دامن زدند و به دنبال تاویل زبانی اشیا گشتند. یکی از آثار هنری کسوت در همین راستا و بهعنوان یک عضو از خانواده هنرهای کانسپچوال، installation (چیدمان) ای با نام یک و سه صندلی است. کسوت این چیدمان را اولینبار در سال 1965 به نمایش گذاشت. در این چیدمان با سه عنصر اصلی مواجه هستیم، یک صندلی، تصویری در مقیاس ۱:۱ از یک صندلی و تصویری از آنچه در لغتنامهها جلوی کلمه صندلی نوشته شده. از نکات جالب این چیدمان قابلتغییر بودن عناصر آن هستند، غیر از تعریف لغتنامه، صندلی و تصویر آن در هر چیدمان میتواند جابهجا یا عوض شود، منتهی با دستورالعملی که کسوت برای این چیدمان ارائه داده است. کسوت در این چیدمان مفهوم و تحقق آن را در هر لحظه امکانپذیر میسازد و این ایده را که چطور میتوان مفهومی را با تغییر در عناصر عملی نمود، محقق میسازد. اما نکته اصلی در این سؤال نهفته است که کسوت با این چیدمان در موزه هنر مدرن نیویورک، واقعاً به دنبال چیست؟ شاید پاسخ به این سؤال بهسادگی امکانپذیر نباشد. شیءگرایی در هنر مدرن یا پسامدرن آن دههها مسئلهای رایج بشمار میرفت که هنرمند در آن به دنبال به چالش کشیدن مفاهیم هنری و حتی روتینی هستند که در میان جامعه کاربرد دارد. برای مثال میتوان به اثر چشمه مارسل دوشان اشاره کرد. بااینحال در این اثر در واقع کسوت به دنبال ایجاد یک چیستی در ذهن مخاطب است، او در به چالش کشیدن مخاطبش متبحر است و در این چیدمان این چالش را میسازد. یک صندلی بهواقع چیست؟ یک شیء کاربردی که روزانه از آن استفاده میکنیم؟ آیا این تنها تصویری است که میبایست از صندلی داشته باشیم؟ یا تصویر آن صندلی نیز؛ خود یک صندلی هرچند نه به لمس فیزیکی مورد اول است؟ تعریف یک صندلی چطور؟ آیا صندلی علاوه بر کارکردش در روتین، دارای کارکردهایی در ادبیات و فلسفه نیست؟ آیا تاویل معنایی لغوی و کاربردی غیر از نشستن در ادبیات ندارد؟ یک و سه صندلی به نقل بیهمتای زبان در انتقال مفاهیم اشاره دارد و به دنبال ایجاد تردید در ذهن مخاطب دررابطهبا حقیقت صندلی است! او در این اثر ماهیت را؛ اعم از آنچه یک فیزیک است، یا تصویر از فیزیک یا بیانی از یک فیزیک به چالش میکشد. ماهیت صندلی میتواند هر یک از این سه جز باشد یا مجموعه هر سه جز است؟ ماهیت صندلی هیچکدام از این سه جز نیز میتواند باشد؟ در هنر مفهومی هنر صرفاً وسیلهای برای زیباییشناختی یا لذت هنر نیست، بلکه جنبه معنایی آن اهمیت متقدمی دارد، اثر هنری نه تصویر تعاریف لغتنامه، نه تصویری بر دیوار، بلکه در همنشینی تمامی اینهاست، این استفاده از متن به شکل طرحی تحلیلی و نظری در مقابله با بیان فیزیکی هنر است. عکس یک چیز یا تعریف آن با آنکه در ذهنمان میتواند زمینهساز بازنمایی شیء شود، اما هرگز نمیتواند ماهیت آن را ابراز کند و مفهوم پنهان شده در یک شیء، تنها در پس ماهیت آن نقش میگیرد. شیء فیزیکی یعنی صندلی، میراث اشیاء حاضر آمادهٔ مارسل دوشان را معرفی میکند و در کنار آن عکس صندلی به دنبال بازنمایی هنری اثر و متن به عرصههای نوشتاری همچون ادبیات و فلسفه اشاره دارد. این تقابلی در روشهای شناختی است. اگرچه هنر مفهومی در طول تاریخ، چه از آثار دوشان چه تا کسوت و امروزه همواره در معرض هجمههای بیرحمانه برخی منتقدان بوده، اما هرگز نمیتوان نقش بزرگ آنها را در ایجاد نگاه و تأویلهای نو در باب هنر و فلسفه نادیده گرفت!
فقط به آفرینش اثر فکر کنید.
ما آثارِ شما را با بهترین شکلِ ممکن، به جهان معرفی میکنیم.
بدون دیدگاه